به نظر من این موضوع یک ابزار بسیار مهم و ساده است. وقتی فردی دچار وسواس عملی است مثلاً خیلی در خصوص نجاست و شستشو وسواسی می کند به او توصیه می شود مانند سایر مردم عمل کند. در خصوص وسواس فکری هم همینطور، مثلاً فردی که دائماً دچار این ترس و اضطراب است که ممکن است ایدز بگیرم یا دچار سرطان شوم و غیره باید به خود بگوید من با سایرین که اصلاً نگرانی ندارند و براحتی زندگیشان را میکنند چه فرقی دارم؟
وقتی دقت کند، می فهمد که انسان های زیادی هستند که شرایط او را دارند و بدون هیچ اضطرابی دارند زندگی میکنند. در این شرایط فرد متوجه می شود در حقیقت خطری او را را تهدید نمی کند بلکه او دچار اضطرابی بیمارگونه است و باید برای این اضطراب و وسواس، راهی پیدا کند.