راه نشاط

خدایا کمک کن، در اوجی که حق من است پرواز کنم.

راه نشاط

خدایا کمک کن، در اوجی که حق من است پرواز کنم.

سلام خوش آمدید. من یک مرد چهل و پنج ساله هستم و شکر خدا در حد خود موفق. متاهل و دارای دو فرزندم. تحصیل کرده هستم. در یک اداره دولتی کارمی کنم و کار آزاد کوچکی هم دارم. تدریس هم یکی از کارهایی است که انجام می دهم. در طول بیش از بیست سال تدریس، کلاس های من بیش از پنج هزار شرکت کننده داشته است. تدریس من در زمینه مباحث مدیریتی است.
من دچار مشکل اختلال اضطرابی و به طور دقیق تر وسواس فکری هستم که البته در حد متوسطی مرا می آزارد نه خیلی شدید و نه خیلی خفیف ولی سابقه زیادی دارم شاید حدود چهل سال سابقه وسواسی که البته گاهی آزارش بیشتر بوده و گاهی خیلی خفیف. می خواهم بوسیله نوشتن آرامش داشته باشم، تبادل تجربه کنم و سکویی برای پرواز خود و شاید هم همدردی دیگر ایجاد کنم. پس نه ادعا مشاوره دارم و نه چیزی از پزشکی می دانم. نامی که انتخاب کرده ام مستعار است. در حقیقت دوست دارم امید باشم و برای خودم و دیگران و نشاط آور. پس هر گونه تشابه اسمی تصادفی است.

آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰

معرفی یک کتاب

خیلی دلم می خواهد الان یک سیگار بکشم. ساعت ده و نیم است و من تا دوازده و نیم نمی توانم سیگار بکشم. دارم آهسته آهسته سیگار را کم می کنم تا ترک کنم. الان روزی شش سیگار می کشم. یک وقت روزی بیست و هشت سیگار می کشیدم.

اگر می خواهید سیگار را ترک کنید کتابی است به نام «آسان ترین روش ترک سیگار» نوشته آلن کار. به نظر من خیلی کتاب خوبی است. یک نفر که شدیدا سیگاری بوده و سیگار را ترک کرده این کتاب را نوشته است.

این قدر دنیا سیگاری ها را خوب توضیح داده که آدم تعجب می کند.  یکی از نکاتی که تو کتاب ذکر کرده این است که اصلا نکشیدن، راحت تر از کم کشیدن است چون در حالت کم کشیدن شما دایما در انتظار هستی تا وقت سیگار کشیدنت برسه. من واقعا در این حالی الان قرار دارم این حرف را قبول دارم و درک می کنم ولی به هر حال برنامه من ترک تدریجی است.

  • امید نشاط آور
  • ۰
  • ۰

امروز صبح خیلی سر حال بودم. در یک فروم مطلبی نوشته بودم. در جواب یک نفر بود که نوشته هایی داشت و می ترسید آنها را چاپ کند. می خواستم تشویقش کنم چاپ کند. جوابی نوشته بود که خیلی منفی بود. خیلی ذهن من را منفی کرد. رفتم بیرون دور زدم یک نفر را دیدم که با  اواختلاف داشتم. باز ذهنم منفی شد. می خواهم از امروز یک کاری کنم. می خواهم هر مطلبی را حتی المکان از زاویه مثبت نگاه کنم و نتایجش را بررسی کرده و بنویسم.

  • امید نشاط آور
  • ۰
  • ۰
چرا حالم خوب است؟
الان شکر خدا حالم خوب است. اگرسوال کنم چرا حالم خوب است، سوال بی موردی است. چون به نظر من یک انسان باید حالش خوب باشد. وقتی انسان حالش خوب نیست باید دنبال دلیل باشد. البته به نظر من حتی نباید دنبال دلیل هم بود.
پس دنبال چه چیزی بگردم؟
باید این سوال را از خودم بپرسم:
من چگونه می توانم به حال طبیعی خودم برگردم. 
باید بیشتر روی این موضوع تمرکز داشته و راهکار پیدا کرد. من به لطف خدا چند دوره توانستم اضطراب را کنترل کنم. اگر در نوشته های من دقت کنید می بینید که من فنی به بحث شناخت وسواس فکری نپرداخته ام بلکه فقط برداشت خودم را از وسواس ذکر کردم و در عین حالی که دارو مصرف می کنم زیاد علاقه ای به بحث و بررسی فنی دارو های ندارم.
البته به هیچ عنوان مغرور نمی شوم و واقعا بعضی وقتها کم می آورم. چیزی که من خیلی به آن ایمان دارم بحث رفتار و رفتار درمانی است. اینجا سوال من اینه من چه کاری باید انجام بدهم که بتوانم به حالت طبیعی خود برگردم.
اصلا چه عاملی مسبب بیماری ما است؟
من امسال حال خوبی نداشتم، وقایع و اتفاقاتی سبب شد که بیماری من دوباره بازگشت کند البته درک این نکته بسیار مهم است که وقایع و اتفاقات مسبب بیماری ما نیست ما باید بدانیم که اسباب اصلی بیمار شدن ما در درون ماست.
بگذارید یک مثال بزنم. ما می دانیم که در اثر زلزله تعداد انسان از بین می روند. آیا واقعا زلزله سبب از بین رفتن انسانها می شود. خیر اگر دقت کنید متوجه می شودید، زلزه یعنی تکان خوردن زمین و وقتی زمین تکان می خورد انسان هم تکان می خورد و این حد تکان خوردن هرگز باعث مرگ کسی نمی شود بلکه تکان زمین سبب می شود خانه ای  که ما ساختیم روی سر خودمان خراب شود. یعنی از ماست که بر ماست.
امسال یکی از دوستان نزدیک من فوت کرد. بعد از این واقعه حالم خیلی بد شد. خوب آیا فوت دوست من سبب شد اضطراب و وسواس من دوباره شروع شود. هرگز اینطور نیست اگر اینطور بود خیلی های دیگر که از نزدیکان او بودند وضع بدتری پیدا می کردند.
مشخص است که من برای این واقعه آماده نبودم. منظور این است که من در دنیا زندگی می کنم و در دنیا دایما حوادث و مشکلات مختلفی رخ می دهد و انسان باید تاب و تحمل خود را افزایش دهد. حال چگونه باید اینکار را انجام دهدم موضوعی است که بعدا به آن می پردازم.
چه کار کردم که به حال طبیعی نزدیک شدم؟
یک: به خود استراحت دادم. منظور این نیست که خوابم را زیاد کردم. استراحت یعنی راحت کردن خودت از هر چیز تو را می آزارد. شاید تعجب آور باشد ولی به نظر من حدف موارد آزاد دهنده درونی از حذف موارد آزاد دهند بیرونی سخت است. مثلا اگر گرمتان باشد به راحتی می توانید به یک جای خنک تر بروید یا کولر روشن کنید ولی وقتی یک فکر آزار دهنده دارید به سخت می توان از شر ان را راحت شد. ولی نکته مهم این است که وقتی موارد آزاد دهنده خارجی را حذف کنید آرامش از خارج به درون شما نفوذ می کند.
از بیرون خودم را راحت کردم. کارهایی که مرا می آززد حذف کرده یا کم کردم.
دو: به علایق خود پرداختم. من نوشتن را دوست دارم و می نویسم. کتاب های صوتی خاصی که ذهن انسان را مثبت کرده و به انسان انگیزه زندگی می دهند را هم خیلی دوست دارم. الان گوش می کنم. یا می خوانم
سه: ورزش می کنم. دیروز در حد یک ساعت پیاده روی کردم.
چهار: زمانم را پر کرده ام. همیشه یک چیزی دم دست دارم که به آن پناه بیاورم. کتاب های صوتی داخل موبایلم خیلی به من کمک می کند.

  • امید نشاط آور
  • ۰
  • ۰

واقعا یک نفر اگر از بیرون به کارهای ما که با اختلال وسواسی روبرو هستیم نگاه کند، می خند و واقعا هم حق دارد بخندد. من می خواهم جریان اولین باری را که به روان پزشک مراجعه کردم را برای شما بگویم. دوست دارم شما بخندید و اگر همدرد من هستید اینقدر این دکتر رفتن را برای خودتان گنده نکنید.

شاید قبلا گفته باشم که من اصلا تا سال هشتاد و چهار نمی دانستم دچار اختلال وسواسی هستم. بیشتر فکر می کردم اضطراب دارم ولی در این سال در اثر حملات سنگین اضطراب اصلا روال عادی زندگی من با مشکل روبرو شده بود. که البته شدید شدن اختلال من دلایل قابل پیشگیری داشت که باید در موقع مناسب به آن بپردازم.

خوب اینجا خودتان خوب می دانید که من به هیچ عنوان راضی به ملاقات با یک روانپزشک نبودم. خوب مگر من دیوانه بودم که باید پیش روان پزشک می رفتم. خلاصه به هر بدبختی که بود، خواهرم که پرستار است مرا راضی کرد یک روان پزشک را ببینم.

در اتاق انتظار نشسته بودم تا نوبت من بشود. همین طور به کسانی که آنجا نشتسته بودم با ترس و غم نگاه می کردم. به این فکر می کردم که این بندگان خدا چه دردهای عجیب و غریبی دارند و چقدر بیچاره هستند که کارشان به اینجا کشیده است. برخی از آنها بعد از بیرون آمدن از اتاق دکتر، می رفتند دارو دریافت می کردند و دوباره دارو ها را به دکتر نشان می دادند.

من بیماری خود را چیز مهمی نمی دانستم و دلم برای این بیچاره  های می سوخت که با این بیماری های عجیب و غریب دچار شده اند و مجبور هستند این دارو های عجیب و غریب تر را مصرف کنند.

به هر حال نوبت من شد و داخل شدم. دکتر سوالاتی پرسید و من توضیحاتی دادم. دکتر بعد از کمی صحبت با من گفت که تو اضطراب نداری بلکه تو وسواس هستی. من درست نمی دانستم معنی این کلمه و این بیماری چیست ولی چون حالم  بد بود که همین که راه حلی برای مشکل من پیدا کرده بود خوشحال شدم.

پس از کلی بگو مگو و صحبت، دارو هایی برای من نوشت پس از اینکه دارو های را گرفتم. دیدم دقیقا همان دارو هایی که دست دیگران دیده بودم، برای من تجویز کرده است. از داروها می ترسیدم وقتی دستم بودم انگار داشتم مین ضد نفر حمل می کردم. دایما فکر می کردم چه گناهی کرده ام که با کل مردم دنیا فرق دارم و چقدر بیچاره ام که مجبور شده ام این دارو های را مصرف کنم.

خلاصه شب اول با کلی ترس و لرز دارو ها را مصرف کردم. سه نوع دارو داشتم. روز اول یا دوم بود که توی اداره محل کارم بودم. خانم یکی از دوستانم که پزشک بود، با شوهرش کار داشت آمده بوده اداره. یکی از دارو های را که همراهم بود بود دید و گفت این یک دارو کاملا عادی است و از پر مصرف ترین دارو های دنیا است. باورم نمی شد دارویی که من مصرف  می کنم مصرف عمومی دارد. این اتفاق کمی به من دلگرمی داد.

مدتی گذشت تا یکی از دوستان با خانمش به خانه ما آمد اتفاقا خانم ایشان پرستار بود. داروهایم را به ایشان هم نشان دادم. یکی دیگر از دارو های را دید و گفت برای پا درد دکتر رفته و یکی دیگر از همین داروها را مدتی مصرف کرده است. خدا می داند چقدر خوشحال شدم. این هم مثل قبلی خیلی داروی عادی بود و اصلا چیز مهمی نبود.


خلاصه حساسیت من به کلی در خصوص دارو ها از بین رفت و مدتها دارو ها را مصرف کردم و آن دوره شکر خدا حالم خیلی بهتر شد.

  • امید نشاط آور
  • ۰
  • ۰
بحث وسواسی های اعتقادی بحث مهمی است و اهمیت آن به قدری زیاد است که نمی دانم چگونه آنرا بیان کنم. فقط همین را بگویم که اشتباه در این زمینه ممکن است سالهای یک فرد را به خود مشغول ساخته و مشکلات زیادی برای فرد ایجاد کند. 
من خودم بدبختی های زیادی در این زمنیه کشیدم و امیدوارم تجربه من سبب شود دیگران دچار این مشکلات نشوند.
اگر در خصوص مسایل اعتقادی، برای شما شک و شبه پیش آمد، به نظر من بهترین کار مطالعه بخش «جستجو حقیقت از کتاب پانزده گفتار شهید مطهری» است. این مطلب در نسخه که من دیدم در صفحه 207 قرار دارد.
این کتاب را می توانید از سایت  http://motahari.ir در قسمت کتابخانه به صورت PDF و به رایگان دانلود نمایید.
در این بخش استاد مطهری شک را به دو قسم شک مقدس و شک غیر مقدس تقسیم کرده است. شک غیر مقدس در خصوص افرادی است که به صورت بیمارگونه وسواسی می کنند. 
نتیجه ای که خود من از این بحث گرفتم این است که انسان اول باید تشخیص دهد که آیا شک او یک شک طبیعی و مقدس است که راه کار آن در کتاب شرح داده شده است. ولی اگر شک او یک شک بیمارگونه است راه کار متفاوتی دارد که باز هم در کتاب راه حل آن شرح داده شده است. اما مشکل بزرگ، این است ممکن است فرد وسواس، خود را وسواس نداند و شک خود را یک شک طبیعی بداند.
به هر حال توصیه این حقیر این است که بحث های اعتقادی بحث های بسیار مهمی هستند. اگر در این زمینه های دچار شک و شبهه هستید، اول خوب دقت و تحقیق کنید که آیا شما دچار بیماری وسواس فکری هستید یا خیر. این موضوع خیلی خیلی خیلی مهم است و کاش این موضوع را من در سن هیجده سالگی فهمیده بودم و افسوس که کسی این موضوع را به من نگفت. امیدوارم خداوند این نادانی من را جبران نماید. التماس دعا
بخشی از سخنرانی شهید مطهری را که این خصوص بیان فرموده می توانید از اینجا دریافت کنید ولی مطالعه قسمت فوق الذکر از کتاب پانزده گفتار بهتر است.
علاوه بر این در بیانات استاد جاویدان هم راهنمایی های خوبی در این زمینه وجود دارد. در این اینجا مردم سوالاتی از ایشان پرسیده اند و ایشان جواب داده است. برخی سوالات با بحث ما مرتبط است. به نظر من نظرات ایشان بسیار راه گشا است.
  • امید نشاط آور
  • ۰
  • ۰
این مطلب خاص من که گاهی از اختلال اضظرابی رنج می برم نیست. ارتباط اجتماعی برای همه نجات بخش است ولی برای من و همدردانم اهمیت فوق العاده ای دارد.
اگر نتوانید به طور موثری از اجتماع استفاده کنید مشکلات شما بسیار بیشتر می شود. من تجربیات خود را در این زمینه در اختیار شما می گذارم. به نظر من حداقل یکی از اعضا خانواده باید دقیقا در جریان شرایط خاص شما باشند. من همسر و تا اندازه ای خواهرم در را جریان مشکلاتم قرارداده ام.
نکته مهمی که به نظر من می رسد فرد مبتلا به اختلال اضطرابی باید اول تا جایی که ممکن است در خصوص این اختلال خود مطالعه کرده و آنرا به خوبی بشناسد. منظور از مطالعه، مراجعه به روان پزشک و مشاور است. 
البته مطالعه مطالب  از سایت های یا کتب معتبر نیز در این زمینه کمک می کند. عضویت در انجمن های هم همینطور، همدردان ما اطلاعات خوبی در اختیارمان می گذارند.
قدم بعدی این است که آهسته آهسته فردی از خانواده را که انتخاب کرده ایم را در جریان مشکل خود بگذاریم و سعی کنید او را بطور کامل با مشکل خود آشنا کنیم. اگر فرد منتخب ما نیز در خصوص مشکل ما مطالعه کند یا حتی در صورت امکان در جلساتی که با پزشک و مشاور داریم حضور داشته باشد خیلی عالی می شود.
اگر بتوانیم این کار را با موفقیت به انجام برسانیم بسیار از اوقات که حال خوبی نداریم، می توانیم از این شخص کمک بگیریم تا شرایط را با سرعت بیشتری به شرایط عادی تغییر دهیم.

  • امید نشاط آور
  • ۰
  • ۰
خیلی های هستند که وقتی به آنها می گویید شما باید با روان پزشک ملاقات کنید شاکی می شوند. می گویند یعنی من دیوانه شده ام. نه خیر شما دیوانه نشده ای ولی روان شما با اختلالاتی روبه رو شده که نیاز است با پزشک یا مشاور ملاقات کنی.
در کشور ما فرهنگ سازی نشده. مردم نمی دانند یک بخش مهم از وجود آنها روان آنها است و این روان، نیاز هایی دارد و ممکن است دچار مشکلاتی شود.
من خودم بارهای به دلیل مشکلاتی که داشته ام به روان پزشک مراجعه کرده ام. بنده یک فرد عادی در اجتماع هستم که در خیلی از زمینه های زندگی موفق بوده و شکر خدا خانواده دارم و از خیلی جهات پیشرفت کرده و بسیاری از اوقات در زندگی خود احساس خوشبختی دارم ولی گاهی اوقات به روان پزشک یا مشاور نیاز دارم.
  • امید نشاط آور
  • ۰
  • ۰

خیلی ترسناک است کسی که دچار نشده درک نمی کند. ما می ترسیم و به سختی می افتیم. روزهای هفته های ماهها. برخی از ما می رویم تو قالب آدم بیمار و جدی فکر می کنیم از آن دسته هستیم. 

بیماری های مختلفی ما را حساس می کند. بیماری قلبی، سرطان، ایدز و ... بعد می ترسیم. تو اینترنت سرچ می کنیم. دایما خودمان را وارسی می کنیم. از افراد مختلفی سوال می کنیم. گاهی حتی می ترسیم دکتر برویم. اگر هم دکتر برویم تا وقتی آزمایش بدهیم و جواب آزمایش را بگیریم و بفهمیم که چیزی مان نیست پدر خودمان را در می آوریم. بعضی وقتها به آن هم اعتماد نمی کنیم.

ولی وقتی می فهمیم که وسواس هستیم و دنبال درمان می رویم  و وسواسی ما بهبود پیدا می کند، می فهمیم که این چیزی که ما از آن می ترسیدیم یک موجود ترسناک بوده، بزرگ و ترسناک ولی در واقعا بادکنک بوده که وقتی سوزن به آن می خورد، می ترکد و اصلا وجود خارجی ندارد.

این سوزن همان افکار مثبت و درست است که باید آنها را در خود توسعه دهیم. باید سعی کنیم از هر چه فکر منفی و اضطراب آور است از خود دور کنیم.

  • امید نشاط آور
  • ۰
  • ۰

یکی از سوالاتی که خیلی فکر من را مشغول کرده بود، این بود که آیا می توانم سیگار را ترک کنم یا خیر؟ البته سیگار ترک کردن امر ممکنی است. ولی با توجه به اینکه من از اختلال اضطرابی رنج می برم چگونه باید این کار را انجام دهم. 

من از سن بیست و یک سالگی تا به حال سیگار می کشم. البته تا سال پیش حدود سی تا سیگار می کشیدم. از سن بیست تا سی سالگی، وضع جسمی و روحیم خوب بود و از لحاظ اضطرابی تحت فشار نبودم وکلا حال روانی خوبی داشتم و این حال روانی خوب تا حدود ده سال ادامه داشت. در آن سالها جهت ترک سیگار اقدام کردم ولی به خاطر اینکه انگیزه ای کمی داشتم و به اصطلاح سرم هنوز به سنگ نخورده بود و جوان بودم نتوانستم سیگار را ترک کنم. منظورم این است که اگر انگیزه الان را داشتم ترک سیگار براحتی برای من ممکن بود.

بعد از سن سی سالگی مشکلات سنگینی در زندگی من پیش آمد که کلا به هم ریختم و مشکل وسواس و اختلال اضطرابی من شدت گرفت و اصلا به فکر ترک سیگار نبودم.

در سن سی و شش سالگی یک بار امتحان کردم ولی چون تجربه نداشتم به شدت دچار مشکل شدم. دو سه روز بعد دچار  اضطراب زیادی شدم که البته به احتمال قوی هیچ ربطی به ترک سیگار نداشت ولی به هر حال ترک سیگار شکست خورد.

سال های بعد با اینکه حالم بهتر شده بود موضوع ترک سیگار را جدی نگرفتم تا سال قبل در سن چهل و چهار سالگی یکدفعه سیگار را ترک کردم.

متاسفانه مدت کوتاهی بعد از ترک کامل سیگار مشکلاتی پیش آمد و سبب تضعیف روحیه من شد. و مشکل وسواسی من بازگشت. شاید ترک سیگار هم در این بازگردانی موثر بود واقعا نمی دانم شاید هم نبود.

به هر حال چهار ماه نکشیدم ولی بعد از چهار ماه دوباره شروع کردم به سیگار کشیدن، هر روز حدود سیزده نخ می کشیدم تا حدود یک ماه قبل که مصرف را به نه نخ رساندم و الان هم همین مقدار می کشم. درست است ترک کامل اتفاق نیافتاد ولی مصرف من از روز حدود سی نخ به روزی نه نخ رسیده که ان شا الله این را هم به زودی ترک خواهد کرد. برنامه ای که دارم این است که از هفته آینده دو نخ از آن کم کنم.

ولی تجربه مهمی که در در این مدت به آن دست پیدا کردم و شاید برای شما نیز مفید باشد این است که سیگار کشیدن یا نکشیدن به اضطراب ربطی ندارد، منظور این است که سیگار آدم را آرام نمی کند وقتی عادت کنی که سیگار بکشی موقع اضطراب سیگار می کشی و وقتی عادت کنی که نکشی موقع اضطراب هم می توانی سیگار نکشی و مشکل خاصی هم نداری. 

اگر درست عمل کنی می توانی سیگار را ترک کنی یا حداقل مصرفت را کم کنی. به هر حال من عمل می کنم و اگر خدا خواست تجربه ام را برای استفاده شما هم می نویسم.

خوشحال می شوم از تجربیات شما استفاده کنم. اگر سوالی داشتید هم خوشحال می شوم در حد تجربه خودم جواب دهم.

 

  • امید نشاط آور
  • ۰
  • ۰
من مواقع بی کاری، وقت رانندگی یا موقع انجام کارهایی که به تمرکز نیاز ندارد، به کتاب صوتی گوش می دهم. اجازه بدهید یک کمی در خصوص کتابهای صوتی توضیح بدهم. قبلا به شما گفتم که مشکل اضطراب و وسواس در  من خیلی شدید نیست ولی من در این موضوع سابقه طولانی دارم. سال هشتاد و شش کار جالبی کردم. شروع کردم به گوش کردن سخنرانی و کتاب صوتی و توانستم حالات روانی خودم را با این کار به خوبی مدیریت کنم. 
گوش کردن، به شرطی که موضوع را درست انتخاب کرده باشید، مثبت بودن را به شما تزریق می کند. البته نه همیشه. وقتی اضطراب شدید باشد، باید کارهای دیگری کنیم. ولی در مواقعی عادی می توانیم فکر را، با مطالب مفید و مثبت مشغول نگه داریم تا افکار منفی فرصت جولان نیابند.
اما مطلبی که الان گوش می کنم شاید برای شما جالب باشد:
کتاب های قصه های خوب برای بچه های خوب!!
می دانم می دانم، این کتاب ها را مرحوم مهدی آذر یزدی برای بچه های نوشته ولی چکار کنم خیلی گوش کردن به این کتابهای به من حال می دهد.
واقعیت این است که ما اگر نکاتی را رعایت نکنید گوش کردن به کتاب یا سخنرانی برای ما مفید که نیست هیچ مضر هم هست. 
اولا مطالبی که گوش می کنیم باید شاد و آرام بخش باشد و مطالب غمگین به هیچ عنوان مناسب وضع ما نیست.
دوما باید سرگرم کننده و جذاب باشد.
سوما باید مطالب معتبر و مفید باشد و کتاب های آذر یزدی این مشخصات را دارد. من داستان های عطار و مرزبان نامه را انتخاب کرده و از سایت بیپ تونز خریدم. به طور خلاصه اگر بتوانید مطلب مناسب حالمان را پیدا کنید گوش کردن هم یک راه کار خوب است. من امتحان کرده و نتیجه گرفته ام.
  • امید نشاط آور