راه نشاط

خدایا کمک کن، در اوجی که حق من است پرواز کنم.

راه نشاط

خدایا کمک کن، در اوجی که حق من است پرواز کنم.

سلام خوش آمدید. من یک مرد چهل و پنج ساله هستم و شکر خدا در حد خود موفق. متاهل و دارای دو فرزندم. تحصیل کرده هستم. در یک اداره دولتی کارمی کنم و کار آزاد کوچکی هم دارم. تدریس هم یکی از کارهایی است که انجام می دهم. در طول بیش از بیست سال تدریس، کلاس های من بیش از پنج هزار شرکت کننده داشته است. تدریس من در زمینه مباحث مدیریتی است.
من دچار مشکل اختلال اضطرابی و به طور دقیق تر وسواس فکری هستم که البته در حد متوسطی مرا می آزارد نه خیلی شدید و نه خیلی خفیف ولی سابقه زیادی دارم شاید حدود چهل سال سابقه وسواسی که البته گاهی آزارش بیشتر بوده و گاهی خیلی خفیف. می خواهم بوسیله نوشتن آرامش داشته باشم، تبادل تجربه کنم و سکویی برای پرواز خود و شاید هم همدردی دیگر ایجاد کنم. پس نه ادعا مشاوره دارم و نه چیزی از پزشکی می دانم. نامی که انتخاب کرده ام مستعار است. در حقیقت دوست دارم امید باشم و برای خودم و دیگران و نشاط آور. پس هر گونه تشابه اسمی تصادفی است.

آخرین نظرات

۱۵ مطلب با موضوع «خاطرات و تجربه ها» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

خنده از ته دل.

دیروز بعد از ظهر مضطرب بودم تا شب ساعت نه ادامه داشت. ساعت نه بهتر شدم رفتیم یک ساعت با خانواده پیاده روی حالم بهتر شد. شکر خدا خوابم خوب است ولی برنامه خوابم به هم خورده است. قبلا ساعت ده می خوابیدم صبح زود بیدار می شدم ولی چند روز است شب های دیرتر می خوابم. صبح کمی خواب آلوده هستم. دوست ندارم صبح زود بیدار باشم اضطراب صبحگاهی اذیت می کند. به لطف بلند بودن شب ها در زمستان نماز صبح هم قضا نمی شود.

دیروز بعد از ظهر برنامه ای داشتم که نشد انجام دهم. ولی به جایش فیلم نگاه کردم، خوب بود. فیلم های کمدی ایرانی را دوست دارم. قدری خندیدم. خنده از ته دل نشانه سلامتی است. ما هم که کمی کسالت داریم خوب است گاهی اوقات شرایطی را فراهم کنیم که از ته دل بخندیم. تا فرآیند بهبودمان تسریع شود.

الان خواب آلوده هستم، البته خواب آلوده بودن را دوست دارم. آدم توی چرت باشد بهتر است از اینکه مضطرب باشد. البته باید دقت کنیم کارهای واجبمان را انجام دهیم. چون عدم انجام کارها، خودش ایجاد اضطراب می کند.

یکی از شاخصهای من برای سلامتی اشتها است. وقتی خوب غدا می خورم یعنی حالم خوب است. دیروز هم خوب غذا خوردم و این نشانه شروع فرآیند بهبود است.

  • امید نشاط آور
  • ۰
  • ۰

دیروز حالم عالی بود شاید این چند روز حال به این خوبی نداشتم. چه اتفاقی افتاد؟ اول اینکه اقدامات سید حمید را کشف کردم خیلی خوشم آمد. (اینجا ببینید) و دوم اینکه از کلاسی که رفتم خیلی لذت بردم.

موضوع از این قرار است که من از کودکی دوست داشتم قرآن را با صوت بخوانم و اینکه چرا دوست داشتم هم موضوع آموزنده ای است که یک وقت سر حوصله می گویم. به هر حال این علاقه دنبال نشد تا پارسال که در سن چهل و چهارسالگی تصمیم گرفتم بروم کلاس قرآن.

به هر حال رفتم کلاس و ادامه دادم و چون اطلاعات من خیلی کم بود بعد از حدود یکسال به کلاس صوت و لحن رسیدم. حالا که قدری روخوانی و روانخوانی فراگرفته ایم، قرار است، با صوت خواندن را به ما یاد بدهند.

در این کلاس چون کلاس صوت و لحن است، به ما یاد دادند که مقداری در مقام چهارگاه بخوانیم. در هنگام تمرین و خواندن اینقدر لذت می بردم که روی ابرهای پرواز می کردم چه حال خوبی بود.


  • امید نشاط آور
  • ۰
  • ۰

صبح ها اضطراب دارم. شاید شما هم همینطور باشید. روزهای گاهی وقتهای اضطراب دارم ولی آخر شبها معمولا آرام هستم. خوب می خوابم ولی امان از برخی صبح ها، اضطراب مرا اذیت می کند. معمولا کاری را خیلی علاقه دارم یعنی نوشتن را شروع می کنم. البته تایپ می کنم. یادم رفت بگویم من به صورت ده انگشتی و با سرعت خوبی تایپ می کنم. البته این به خاطر این بود که اصلا خط خوبی ندارم به همین دلیل تایپم را بهتر کردم. حالا حالم بهتر شد آرام شدم. کمی تو خلسه و چرت رفتم خیلی چرت زدن را دوست دارم. یک نفر آمد نگذاشت از چرت لذت ببرم. دیروز اتفاقات خوبی افتاد که دوست ندارم تحت این عنوان بنویسم.


  • امید نشاط آور
  • ۰
  • ۰

همدرد سلام.

شکر می کنم. به نظر من شکر سکوی پرش است. درست مانند هواپیما که نیاز به فرودگاه دارد. الهی شکر. ولی نمی خواهم اینطور بمانم حق من چیز دیگری است. تو هم همینطور. خداوند به ما توانایی های داده است که بتوانیم بیشتر از این هایی را که داریم بدست آوریم. واقعیتی که وجود دارد این است که ما هر کدام توانایی های بسیار زیادی داریم که تا پایان عمر استفاده نشده باقی میماند.  افرادی که توانسته اند از توانایی خود استفاده کنند شاهد گفتار من هستند.  

من هم مثل خیلی های دیگر آنطور که باید و شاید رشد نکردم. اضطراب و و سواس هم تاثیر منفی خودش را داشته است. کارهای زیادی انجام داده ام و لذت های زیادی از زندگی برده ام. ولی توانایی بالقوه زیادی دارم که دست نخورده باقی مانده است، پس از همین حالا شروع میکنم و با توکل بر خدا قدم به قدم پیش میروم. 

مطالبی که ذکر شده تجربه های من است و حالاتی که دارم را بیان می کنم و تجربیاتی که دارم را ذکر می کنم. شاید درست باشد شاید اشتباه و شاید قابل استفاده باشد شاید هم نه. به هرحال من نوشتن را دوست دارم و اگر همدردی پیدا شود و با من ارتباط برقرار کند بسیار خوشحال می شوم. 

من اصلاً نمی خواهم بدانم شما به چه چیزی حساس هستید یا به چه چیزی وسواسی میکنید و اصلا دوست ندارم بدانم دارو مصرف می کنید یا نه.  همین قدر که از اضطراب رنج میبرید همدرد من هستید. مشکل ما اضطراب و ترس است و اصلا فرقی نمی کند از چه چیز می ترسیم. و اگر این را بفهمیم اصلی ترین مشکل ما خود ترس است، نیمی از مشکل ما حل شده است.

  • امید نشاط آور
  • ۰
  • ۰

اضطراب و آرامش.

سه شنبه گذشته بعد از ظهر در محل کارم کار می کردم، به شدت مضطرب شدم. خانمم روزه بود نتوانست درست و حسابی افطار کند. هر طور بود کار را به جایی رساندیم و تعطیل کردیم. دو تا بچه دارم، بچه را برداشتم با خانم چهار نفری رفتیم دور زدیم با پراید.

قدری آرام شدم مستقیم رفتم خانه مامان، جا انداختم کنار بخاری یک دو ساعتی دراز کشیدم حالم خوب شد پاشدم رفتم خانه. 

خاطره خوبی شد هر چند شروع بدی داشت.

  • امید نشاط آور